بلاستوسیستی در حال تکوین

آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

دیروز یکی از بزرگترین گندهای زندگیم رو زدم. بلند بلند گریه کردم و طی یه تماس، همه‌ی حرفای دلم رو فریاد کشیدم و همه‌ی فشاری که این چند سال تحمل کرده بودم رو یهو بروز دادم. کل پارت اول کلاس دکتر م. رو هم بی‌اختیار اشک ریختم و به حرفاش گوش دادم! خوبه که از علت اشکام چیزی نپرسید :|
 
الان آرومم ولی. میدونی؟ یه وقتایی لازمه یه گند اساسی بزنی و همه‌ی پُلای پشت سرت رو خراب کنی تا بتونی از چیزی که برات خوب نیست دل بکَنی و چشم امیدت رو ازش برداری. دیروز برای چندمین بار ایمان آوردم به آیه‌ی "وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم"...
 
بزرگترا و دنیادیده‌ها زبونشون مو درآورد تا بهم چیزی رو بفهمونن که دیروز بعد از یه درگیری اسااااسی، خودم با دل و جون فهمیدمش. الان یه کوچولو غمگینم ولی حس می‌کنم یه دندون کرم‌خورده رو کندم و انداختم دور. دیگه خبری از آشفتگی، بی‌قراری، استرس، ناآرومی و بی‌خوابیِ ده روزِ گذشته نیست و این بهترین دستاورد اتفاق دیروزه.
 
از دیروز باورم شد دستام خالیه، درســــــــــــــــــــــــت مثل دو سال پیش! فهمیدم همون‌قدر بی‌پناه، و همون اندازه بی‌پشتوانه و تنهام... هنوز خدا هست ولی. بهتره توکل کنم انگار...
 
شهـــ ـــرزاد
۱۷ دی ۹۷ ، ۱۷:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۱ نظر

دیشب خواب دیدم یکی از اساتید (یادم نمیاد کی بود) داره از یکی از بچه‌ها درس می‌پرسه (فکر کن!). یه سوال پرسید که من بلد بودم. یهو خیلی جوگیرانه و باهیجان فریاد برآوردم "مسیر سیگنالینگ سایتوکاین؟ JAK-STAT میشه؟؟" استاده (که اصن یادم نمیاد کی بود) بهم چشم غره رفت بدین معنا که مگه از تو سوال پرسیدم؟! :| بعدش خواب دیدم دارم به همسر دکتر ن. میگم شما خیلی شبیه مهشید، زنِ ابی هستین :||

وجدانا چرا تو خوابم دست از سرم برنمیدارین؟ چرا دارین منُ بازی می‌دین؟ چرا دارین منُ صحنه سازی درست می‌کنین؟ من دارم به قهقرا می‌رم، فقط بذارین برررم من :)))


- عاقاا پنج‌شنبه رفتم کنگره دکتر ز. رو دیدم. هنوز در عجبم چطور خودمُ کنترل کردم و نپریدم تو بغلش :دی


شهـــ ـــرزاد
۰۸ دی ۹۷ ، ۱۵:۵۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر